نمایش ها بخش مهمی از تاریخ شفاهی و مکتوب هر سرزمینی محسوب میشوند. این نمایش ها، دربردارنده عقاید، آداب و رسوم، ادبیات شفاهی و نگاه زیباییشناسانه مردم آن سرزمین هستند. ایران نیز از این قاعده مسنثنی نیست. نمایش های سنتی ایران از ویژگیهای متنوع و جالب توجهی برخوردارند که میتوانند از وجوه مختلف مورد مطالعه قرار بگیرند. لباس در نمایش های سنتی ایران به عنوان بخشی از زیباییشناسی و نیز منبعی از انتقال معنا، مطرح است. این لباس ها، با ویژگیهای مختلفی همچون رنگ، طرح، سایز، فرم، کیفیت پارچه و … بخشی از روند انتقال پیام به مخاطب محسوب میشوند. تیپشناسی مهمترین موضوعی است که با پوشش شخصیتها در این نمایش ها به ظهور میرسد.
نمایش های سنتی ایران
واژه نمایش به معنی فعل نمودن، عمل نمودن، چیزی را به تماشا گذاشتن است. این هنر بهنوعی از افعال انسانی مربوط میشود که آگاهانه، عامدانه و یا ناخودآگاه به تقلید، بازآفرینی و یا خلق یک جریان میپردازد. نمایش عموماً اهدافی همچون خدمتی آیینی- مذهبی، خلق زیبایی و لذت، آگاهی بخشی و آموزش را دنبال میکند.
غایت این هنر به گفته ارسطو، ایجاد کاتارسیس یا تطهیر، تزکیه و تخلیص در تماشاچی ست. کاتارسیس معنی نوعی تزکیه نفس است که در نتیجه همزاتپنداری با جریان نمایش در تماشاگر ایجاد میشود. ایران نیز همانند سایر ملل، دارای نمایش های فراوانی است. برخی ریشه این نمایش های سنتی را در آیین های ستایش سوگ سیاووش، آتش افروزی و آیین های مذهبی میدانند.
پس از ورود اسلام به ایران به علت ممنوعیتهای دینی، تا مدتی با سکوت در نمایش مواجهیم. اما از قرن سوم و چهارم با نمونههایی از نمایش مواجهیم. این نمایشها، بیشتر مربوط به دورهای است که مردم در میدانها با سرگرمیهای مطربان دورهگرد، لوتیها و لودهها برگزار مشغول میشدند. همچنین در این دوره به دستور معزالدوله دیلمی، برگزاری مجالس تعزیه در دهۀ اول محرم برای امامحسین (ع)، آغاز شد.
نمایش های سنتی ایران اغلب شامل نمایش های شادیآور با تم انتقادی و نمایش های مذهبی است. تعزیه، پرده خوانی، نقالی، نمایش های عروسکی، سیاهبازی، بقال بازی و.. بخشی از این هنر سنتی در ایران محسوب میشوند. در ادامه به چند نمونه از هنرها و نوع لباس مورد استفاده آن خواهیم پرداخت.
نمایش های مذهبی
این نمایش ها، یکی از مهمترین بخشهای تاریخ مذهب در ایران محسوب میشود که دربردارند فرهنگ عامه، آیینهای مذهبی و زیبایی شناسی جمعی است. با رسمیشدن مذهب شیعه، روز به روز بر انواع این نمایش افزوده شد و تنوع پیدا کرد. تکرارپذیری و ثبات در اجزا در عین ارتباط مستقیم با مخاطب به عنوان بخشی از روند اجرا، مهمترین ویژگی این نمایش های مذهبی محسوب میشود.
تعزیه
تعزیه، مهمترین نمایش مذهبی در ایران محسوب میشود. صاحبنظران، ریشه این هنر را در آیین سوگ سیاوش میدانند. عدهای نیز برخی جشنها، مراسم آیینی و اساطیری جوامع کهن غرب مانند گیلگمش، آدونیس، تموز و عشتار را در این نمایش موثر میدانند. با گسترش و رسمیت مذهب شیعه، شعرا و نویسندگان به سرودن اشعار و نوشتن کتابهایی در منقبت و مرثیه سرایی اهلبیت (ع) پرداختند. روضه خوانی به این شکل پا گرفت و در طول زمان گسترش و عظمت پیدا کرد. تعزیه خوانی در اواخر عهد صفوی رسما آغاز شد و در دورۀ قاجار به اوج خود رسید.
با رسمیشدن مذهب شیعه، روز به روز بر انواع این نمایش افزوده شد و تنوع پیدا کرد. تکرارپذیری و ثبات در عین ارتباط مستقیم با مخاطب به عنوان بخشی از روند اجرا، مهمترین ویژگی این نمایش های مذهبی محسوب میشود.
لباس در تعزیه
تعزیه هنری مملو از نماد است. همهچیز از نحوه چینش شخصیتها تا موسیقی، آواز، رنگ و طراحی لباس شکلی نمادین دارد. رنگ لباس ها در این نمایش محدود و هر کدام نماد یک فعل، شخصیت و قراردادهای خاصی است. این رنگ ها برای دست یافتن به واکنشهای عاطفی مخاطب و بیان مفاهیم خاص کاربرد دارند. طرح کلی لباس تعزیه، برگرفته از فرهنگ عربی و ایرانی است. لباسی ساده و در عین حال دارای برشها و حداقل تزیینات خاص در این هنر کاربرد دارد. با این حال برخی شخصیتهای تعزیه، در طول تاریخ به فراخور لباس همان دوران اجرای این نمایش، لباس میپوشیدند. برای مثال شخصیت فرنگی تعزیه در دوران قاجار، همان لباسی را بر تن داشت که شخصیتهای غیر ایرانی آن دوران به تن داشتند.
رنگ لباس های تعزیه
همانطور که گفته شد رنگ در تعزیه عنصری مهم در انتقال معنا محسوب میشود. رنگ سبز، لباس اولیاء و امامخوان است. عمامه و شال سبز امامخوان و قبای ابریشمی با شانه زرنشان، بخشی از لباس شخصیتهای مثبت تعزیه است. کلاه خود نیز یکی از پوششهای تعزیه محسوب میشود. امامخوان هیچ گاه با کلاه خود به پا به تعزیه نمیگذارد و همیشه در ابتدا عمامه به سر دارد.
رنگ سفید نیز یکی از رنگ های لباس اولیاء و یاران امام حسین در تعزیه است. این لباس که عموما ساده و تکه پارچه ای معمولی محسوب میشود بهعنوان کفن و نماد شهادت در تعزیه کاربرد دارد. پر کلاه حر و لباس مسلم به عنوان سفیر امام حسین نیز سفید هستند. رنگ سیاه به عنوان بخشی از لباس امام خوان و نیز تمامی پوشش زنان و کودکان در تعزیه کاربرد دارد که بیشتر به عنوان رخت عزا بهکار میرود. سنت استفاده از رنگ سیاه بسیار طولانی است و میتواند مرتبط با آیین سوگ سیاوش باشد.
رنگ آبی در تعزیه، مختص پوشش حضرت عباس و مرتبط با آب و موضوع سقایی در فرهنگ عاشورا محسوب میشود. لباس ملائکه نیز به رنگ آبی روشن نشان داده شده است. زرد، رنگ لباس شخصیت حر است که آن را نمادی از تردید و زیانکاری میدانند. تغییر او پس از توبه، با پری سفید بر روی کلاه نمایش داده میشود. نعلین زردی نیز گاهی در پای امام و اولیاء حضور دارد.
اشقیاء و مخالفخوانان، لباس قرمز به تن دارند که نشان از برافروختگی، خباثت و هیجان آنها در جنگافروزی دارد. گاهی نیز سربند یاران امام به نشانه شهادت، قرمز رنگ است.
نمایش های شادیآور
نمایش های شادیآور، مضحکهای برای جبران هرچه بیشتر لحظههای تلخ است. شوخی و مضحکه در آن برای تلطیف زندگانی نیست بلکه یک حربه است. این شوخیها سرپوشی برای انتقادها و نیشخندهای تند و زمخت محسوب میشوند. در عصر صفویه دستههای مطرب مجلسی و خصوصاً دورهگرد برنامههایی اجرا میکردند که شامل چندین رقص و پیشپردۀ کوچک بود. نحوۀ اجرای آنها غالباً بهصورت سؤال و جوابهای رمانتیک و گاه مضحک و به آواز صورت میگرفت. قصههای این پیشپردهها که در واقع اولین منابع تغذیه برای تقلید محسوب میشدند، بسیار ساده بود. عوامل کمیک نیز بهطور بکر در آنها وجود داشت.
در اواخر صفویه و سپس زندیه، دستههای مطرب و تقلیدچی، در برخی شهرها ماندگار شدند. آنها به خانه مردمی از طبقه متوسط و پایین برای مراسمی چون نامگذاری نوزاد، عروسی و… دعوت میشدند. از انواع نمایش های تقلید میتوان به کچلکبازی، حسنکچل، بقالبازی اشاره کرد. از به هم پیوستن گروههای منفرد دورهگرد در اواسط زندیه، دستههای تازه تقلید، باذوق، فکر و داستانهای تازه پدید آمد. حمایت کریمخان زند، سبب شهرنشینی کولیهای دورهگرد و رواج بازیهای مطربی شد.
شخصیت سیاه
سیاه شخصیتی است که در نمایش سیاه بازی و خیمه شب بازی حضور دارد. در خیمه شب بازی نام عروسک سیاه، مبارک است. . از سدۀ هفتم و هشتم هجری به بعد حضور این سیاهان را میتوان در مجالس کار و طرب، بر روی نگارهها مشاهده کرد. ریشه شخصیت سیاه را باید در این موارد جستجو کرد.
- تاجران و مزدوران سیاه پس از اسلام به ایران.
- سیاهان حبشی و زنگبار که اواخر قرن دهم ه.ق نیز پرتغالیها برای ساخت استحکاماتشان در جنوب، از آنها استفاده میکرد. زاریهای کنونی جنوب ایران، بازمانده همان سیاهها هستند.
- کولیهای خانهبهدوش آسیایی و هندی نیز در سراسر ایران گسترده بودند و کارشان مطربی و رقص بود. هنوز هم برخی به کولیها قرهچی یا قراچی به معنای سیاهچرده میگویند.
سیاه بازی
سیاه، زنپوش، حاجیپوش، جوانپوش، دهاتی، وزیرپوش، شاهپوش و… از عمدهترین شخصیتهای نمایش سیاه بازی هستند که بهمرور رشد کرده و به یک سنت نمایشی در این هنر تبدیل شدند. اگرچه گاهی تغییرات کوچکی در آنها پدیدار میشد اما بهطورکلی همین نمونههای ابتدایی بهصورت پایه در اشکال مختلف تکرار میشدند
سیاه را تا مدتها جزو دستههای نوروزیخوان و میر نوروزی میدانستند که با نامهایی مانند حاجیفیروز یا آتشافروز به رقص و اجرای نمایش میپرداخت. شخصیت سیاه کمکم کامل شد. این شخصیت سپس به نمایش های تاریخی و قدیمی همچون بیژن و منیژه (غلام ترسوی بیژن) و یوسف و زلیخا (نوکر تاجر برده یا غلام زلیخا) راه یافت. کامل شده شخصیت سیاه، نوکر یا غلامی بود که هجو میکرد . او در عین ظاهر مضحک و مسخرهاش، با رندی، سخنان دردآلود و تلخی به زبان میآورد.
خیمه شب بازی
خیمه شب بازی، نوعی نمایش است که در آن عروسکهایی به شکلهای مختلف میسازند و به روی صحنه میآورند. عروسکها به نخهایی نازک متصل هستند و بهوسیلۀ آن نخها، به حرکات مختلف واداشته میشوند. بیضایی در کتاب نمایش در ایران بلندي قامت این عروسک ها زا یک وجب یا اندکی بیشتر میداند. لباس زنها روسري و شلیته و گاهی چاقچور به رنگ های مختلف است. لباس مردها نیز شامل کلاه نمدی، پیراهن آبی یا قرمز، شلوار گشاد سیاه یا آبی و نیز لباس های پهلوانی میشود.
مبارک، سیاه، نوکر، یاقوت، زمرد و الماس نامهای غلام سیاه در نمایش خیمه شب بازی هستند. زبان چرب و نرم داشتن،کنجکاوی، خود را در دل دیگران جا دادن، زکاوت و جستجوگری برای یافتن اسرار، عاشق شدن، صراحت بیان، عیان کردن اسرار و حاضرجوابی از ویژگیهای این شخصیت است.
لباس سیاه و مبارک
سياه معمولاً شلوار و بالاپوشي سرخ میپوشد و كمربندي بـر روي بالاپوش میبندد و چکمههایی سرخ به پا دارد. همچنين تاجي سرخ، تزیینشده با نگینهای رنگي به سر دارد كه گاهي كلاهي كج جايگزين آن است. سياه غالباً يك دف يا دایرهزنگی به دست گرفته و بر آن مینوازد. وجود تفاوت در توصيف كلاه سیاه كه گاه تاج، گاه کلاهبوقی و گاهي دفینه بوده است، نشاندهنده آميزش شخصيت سياه با وقايع فرهنگي تاريخ ايران است.
مبارک نیز مانند سیاه، لباس قرمز به تن میکند. برخی حاجی فیروز، سیاه و مبارک را جلوهای از مقامات مهر در ایران باستان میدانند. لباس مهری اغلب متشکل از شلواری سرخ، بالاپوش سرخ با كمربندی بر روی آن و كلاه سرخ با سركج بود. برخی نیز لباس قرمز و چهره سیاه این شخصیتها را برگرفته از سوگ سیاوش میدانند. صورت سیاه، نمایشی از گذر سیاوش از آتش و لباس قرمز، تمثیلی از خون او و حقطلبی است که مهمترین ویژگی شخصیت سیاه نیز محسوب میشود.
منابع
پژوهشی در تعزیه و تعزیهخوانی، عنایتالله شهیدی
تخت حوضی چیست، علی نصیریان
قرارداد های ویژه رنگ در نمایش آیینی تعزیه، لیلا تقوی
نمایش در ایران، بهرام بیضایی
نمایش در دورۀ قاجار، یعقوب آژند